دلم نمیخواهد غریبه ای باشم میان آبی ها

ستاره میگوید

دلم نمیخواهد صدا کنم

 اما  

هجای آوازم به شب در آمیزد

 کنار تنهایی و بی خطایی ها

ستاره میگوید

تنم در این آبی ، دگر نمیگنجد ، کجاست آلاله

که لحظه ای امشب ، ردای سرخش را به عاریت گیرم

رها کنم خود را از این سحابی ها

ستاره میگوید

دلم از این بالا ، گرفته ، میخواهم بیایم آن پایین

کزین کبودینه ، ملول و دلگیرم  

خوشا سرودن ها و آفتابی ها

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد